یوزبوک

دانلود کتاب

یوزبوک

دانلود کتاب

لئون تولستوی ( دانلود کتاب های لئون تولستوی : آناکارنینا ، جنگ و صلح)


لئون تولستوی






    لئون تولستوی در 9 سپتامبر 1828 در یاسناپولینا روسیه به دنیا آمد.  مادرش ماریا ولکونسکی و پدرش نیکولا تولستوی به ترتیب در دو سالگی و نه سالگی لئو (  تو انگلیسی به جای لئون ، لئو بهش می گن ) از دنیا رفتند و لئو زیر دست عمه اش در یاسناپولینا بزرگ شد. تو شونزده سالگی رفت دانشگاه غازان تا رشته زبان های شرقی رو بخونه اما سه سال بعدش نظرش عوض شد و رفت سنت پطرزبورگ تا تو رشته حقوق ادامه تحصیل بده اما دو سال بعد همون رو هم رها کرد  و رفت سراغ خوشی گذرونی و شب نشینی های مسکو و سنت پطرزبورگو تو این سال ها هر کاری رو که باب طبع شریف بود انجام داد.





        سال 1851 وارد ارتش  شد تا در جنگ های قفقاز شرکت کند؛ تجربه حضور در این جنگ ها اساس نوشتن سه گانه : داستان کودکی

 (1852)
 ، نوجوانی (1854) و جوانی (1857) بودند.

   سال های پس از بازگشت او از قفقاز سال هایی بود که روسیه درگیر مسئله آزادی سرف ها و  اصلاحات اجتماعی بود. تولستوی هم در

 املاک خودش مدرسه ای برای بچه های دهقان برپا کرد و روش های آموزشی ساختارشکنانه ای را در آن به کار برد. بچه ها در مدرسه او حق

 داشتند سر کلاس حاضر نشوند و یا حتی به درس های جناب استاد ( خود تولستوی معلم آن ها بود ) گوش نکنند.

در ماجرای همین مدرسه با زن یکی از دهقان های خودش سرو سر پیدا کرد و یه بچه از بین این رابطه حاصل شد که بعداً توسط والد گرامی به

 منصب کالسکه چی منزل تولستوی گمارده شد.

  




  ازدواج: نوعی جنگ و نوعی صلح:






    سال 1868 با سوفیا آندره ژونا برس ازدواج کرد. رابطه او و سوفیا بی ثبات و پر تنش  اما عاشقانه بود. این دو با وجود درگیریها و بگو و مگو های غالب روزانه سخت وابسته به هم بودند و سهم سوفیا در شاهکار تولستوی یعنی جنگ و صلح انکار ناپذیر است؛ سوفیا هفت بار این اثر حجیم را برای همسرش لئو پاک نویس کرد!!!

    
زشت اما شیک پوش:
    در خصوص ویژگی های شخصیتی و ظاهری تولستوی گفته اند که بسیار قوی بنیه بود اما چندان خوش قیافه از آب در نیامده بود !!! وی صاحب چشم های ریز و خاکستری و  لب های کلفتی بود و یک دماغ بزرگ چماغی داشت ...خود او در این باره گفته:(
 خیلی خوب می دانستمکه خوش قیافه نیستملحظاتی می رسید که نومیدی مرا مغلوب می کرد . خیال می کردم در دنیا برای کسی که مثل من چنین بینی پهن و چنینلبهای کلفت و چنین چشمهای ریز خاکستری داشته باشد، هیچ گونه سعادتی نمی تواند وجود داشته باشد و از خداوند می خواستم معجزه ای بکندو مراخوشگل کند ، و حاضر بودم آنچه آنوقت داشتم و هر آنچه را که در آینده گیر می آوردم ، بدهم تا صورتم زیبا تر بشود) لذا در جوانی آدم بسیار شیک پوشی بود تا مگر زشتی ظاهر را زیر لباس های شیک پنهان کند!... 








قطار و آخرین سفر:



       عقاید و نوع زندگی و باورهای تولستوی در اوخر عمر به کلی دگرگون شد. جامعه طبقاتی و فقر و بدبختی مردم عادی و دهقانانی که وی با آن ها سر و کار داشت و از طرف دیگر آسایش و رفاهی که تولستوی از آن برخوردار بود؛ روح و وجدان او را به شدت می آزرد. در جایی گفته بود: "همیشه این درد را احساس می کنم که تا وقتی که من غذای اندکی دارم ودیگری چیزی برای خوردن ندارد و تا وقتی که من دو کت برای پوشیدن دارم و دیگری حتی یک کت ندارد؛ همیشه و همیشه شریک جرمی هستم که دائما تکرار می شود".عاقبت سال 1910 همه زندگی و رفاهی که موجب عذاب وجدانش می شد را رها کرد واز آسایشی که داشت گریخت تا روحش را آزاد نماید اما در ایستگاه قطار درحالی که سر و وضع درویشانه ای را بهم زده بود مدتی را زیر باران و در سرما ماند و بیمار شد و هنوز حسابی نگریخته بود که حالش به شدت خراب شد و به ناچار او را در ایستگاه آستاپوفو پیاده کردند . 7 نوامبر 1910 روزی بود که تولستوی از دنیا رفت. بیماری او نه تنها روسیه که تمام جهان را متوجه و نگران او کرد. در طی بیماری اش خیل عظیمی از جمعیت ، از نمایندگان دولتی گرفته تا ماموران شهربانی و مسولان راه آهن و عکاسان و روزنامه نویسان و مردم عادی حضور داشتند و برای بهبودی اش انتظار می کشیدند.
     تولستوی نه تنها به عنوان  نویسنده ای قهار که یک معلم و فیلسوف و  پیرو اصول اخلاقی نه در روسیه که در دنیا شناخته شده است و شاهکارهایی که او به عالم ادبیات و داستان نویسی هدیه داد او را تا ابد جاویدان و ماندگار نگه خواهد داشت.




دانلود کتاب های لئون تولستوی:




دانلود کتاب جنگ و صلح ( ترجمه سروش حبیبی  )


دانلود کتاب آناکارنینا ( جلد اول و دوم )










نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.